مقدمه
در دنیای متحول امروز تولید، حفظ، ارتقاء و سنجش قدرت ملی برای عموم کشورها از اهمیت و اولویت ویژه ای برخوردار است. در واقع دستیابی به رشد و توسعه در همه زمینه ها به نوعی در گروه ارتباط مستقیم با میزان قدرت جوامع در عرصه های ملی و بین المللی است. بر این اساس هر یک از جوامع باید با توجه به ویژگیهای خاص و منحصر به فرد خود از حیث عوامل و عناصر تشکیل دهنده قدرت، تلاش کنند تا برای بهره گیری از حداکثر ظرفیتها و منطبق با واقعیات موجود برای تولید و ارتقاء قدرت خود برنامه ریزی نمایند. در میان اسباب قدرت، فرهنگ و مولفه های آن از اهمیت ویژه ای برخوردارند. از این رو هم افزایی و تعامل میان اجزاء و عناصر فرهنگی می تواند موجد همگرایی و وحدت اجتماعی پایداری باشد که حاصل آن چیزی جز ارتقاء ملی نخواهد بود. پس هم افزایی اجزاء و عناصر فرهنگی، مهمترین عامل ارتقاء قدرت ملی است.
فرهنگ یا culture
به طور خلاصه فرهنگ را می توان راه زندگی یا Way Of Life دانست[1]. در این مسیر زندگی مسائل متعددی تاثیر گذارند که نسبت به هر جامعه و مردم آن تفاوت دارد[2]. فلذا فرهنگ را به مجموعه ای از باورها و آداب و رسوم که رفتارها را شکل می دهد و در زندگی اجتماعی آمیخته می شود و در نسلهای مختلف انتقال می یابد تعریف کرده اند[3]. به عبارت دیگر فرهنگ بازتاب همه وجود انسان و روش و مهارت زندگی کردن است[4]. فرهنگ بزرگترین نیاز جامعه ی بشری است و عامل اصلی پویایی، نشاط و تداوم حیات به شمار می آید. نقش موثر آن در تمام عرصه های فکری و زیستی بشر به چشم می خورد چنانچه حکومت های فرهنگی بر حکومت های سیاسی پیشی داشته اند. در جهان کنونی نیز که دوران جنگ سرد است، از فرهنگ به عنوان سلاح سیاسی استفاده می شود. فرهنگ، سبب افزایش همبستگی اجتماعی، ایجاد ساختارهای شغلی، شایسته سالاری مبتنی بر اندیشه را به ارمغان می شود.
تضایف یا Synergy[5]
کلمه سينرژي از دو بخش تشکيل يافته است: syn که پيشوندي است به معناي با هم، و Ergy که به معناي کار وفعاليت ميباشد[6]. پس کلمه synergy به معناي work/function together يا تلاش گروهي مي باشد. سينرژي در فرهنگ انگليسي بصورت زير تعريف شده است:
The additional energy or greater effect that is produced by two or more people combining their energy .[7]
Synergy را در فارسي و در معنای لغوی به عمل مشترک، هم کوشی، اشتراک مساعی معنا کرده اند[8]. ولی در اصطلاح این واژه را می توان به صورت زير تعريف کرد: همکاري مجزاي چند عامل به طوري که اثر کلي آنها از جمع اثرات آنها که به صورت مستقل به دست ميآيد بیشتر باشد چنانچه به اثر همزمانی که چند دارو بر یک مریضی می گذارند Synergism گفته می شود[9].
در مجموع می توان گفت هم افزایی، پدیده ای است که از همیاری، کنش و تعامل میان دو یا چند عنصر، عامل و یا جریان شکل می گیرد بطوریکه اثر ناشی از این همیاری از مجموع اثر یکی از عناصر مربوطه بطور مجزا بیشتر می باشد. در هم افزایی یا تضایف دو نکته ی اساسی وجود دارد:
1- اثری که تجمُّع افراد بر جامعه یا مسائل مختلف می گذارد. چنانچه در قرآن کریم به این مطلب پرداخته شده است. به این آیه توجه کنید: وَ قَالَت طَّائفَةٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ ءَامِنُواْ بِالَّذِى أُنزِلَ عَلىَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَجْهَ النَّهَارِ وَ اكْفُرُواْ ءَاخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ[10]. مقصود از طائفۀ من اهل الکتاب چنانچه در کتب تفسیری آمده تعدادی از علماء با نفوذ یهودی است[11]. این افراد با این اجتماع دو هدف مهم را دنبال می کردند. اولا در دل مومنین به اسلام تزلزل ایجاد کنند ثانیا جلوی گرویدن سایر یهودیان را نیز به دین اسلام بگیرند[12]. چنانچه از این رویداد که در تفاسیر به آن از تهاجم فرهنگی تعبیر شده است بدست می آید، سبقه و اثر تعامل افراد را در امری مهم مثل دینداری نشان می دهد.
2- بسیاری از مواقع در غالب گروه، رفتاری از یک فرد سر میزند که در تنهایی هرگز اتفاق نمی افتد. این تغییر رفتار هرگاه با انرژی مضاعف همراه باشد پدیده ی هم افزایی شکل می گیرد. پدیده ای که علت آن را نمی توان صرفا با تعداد و کثرت جمیعت توجیه نمود. مثل اینکه در جریان بروز فرقه واقفیه می بینیم که عده ای از نمایندگان مالی امام کاظم (موسی بن جعفر) علیه السلام در کوفه، مصر، خراسان و مناطق دیگر[13] به طمع پول، دست به انکار امام رضا (علی بن موسی) علیه السلام می زنند. در این جریان اولا می بینیم تعداد این افراد از تعداد انگشتان دست بیشتر نیست ثانیا احتمال اینکه قصد این افراد در ابتدا تاسیس فرقه ایی جدید نبوده ولی در ادامه وقتی اجتماع این افراد تحقق پیدا کرد، مبتلا به این امر شدند.
اثرات هم افزایی یا وحدت در فرهنگ
در اسلام یکی از تاثیرگذارترین مولفه ها در حیات و ممات افراد دین است. چنانچه در قرآن کریم ایمان در کنار عمل صالح سبب نجات شمرده شده[14]، بر عدم تسلط کفار بر مومنان تصریح شده[15]و در نهایت ملاک تقرب به خدا تقوی و دین داری است[16]. این تاثیر شگرف، ناخودآگاه در فرهنگ مردم مسلمان نیز موثر است و همواره سقوط یا صعود دولت ها، حکومت ها و... ناشی از سقوط یا صعود همین فرهنگ دینی است. چنانچه در قرآن کریم به این انحطاط فرهنگی در غالب فساد اشاره شده[17] و در مورد دفاع از این فرهنگ و رساننده ی این فرهنگ حداقل ظرفیت انسانی کافی شمرده شده است[18].
در جامعه ایی که نسبت به شعائر دینی[19] از قبیل نماز، روزه، حجاب، جهاد، امر به معروف، نهی از منکر، خمس، زکات و... اهتمام ورزیده شود و این امور در بعد مثبت به صورت فرهنگ در جامعه پیاده شود، علاوه بر اینکه جامعه ناخود آگاه به سمت وحدت ملی می رود که وحدت ملی ذاتا زمینه ساز قدرت ملی است، نیازهای جامعه نیز مرتفع می شود[20]. لذا تلاش برای تحقق عوامل تقویت کننده اراده جمعی و همگرایی که زمینه ساز انعکاس خواست ملی، و کوشش برای تقویت آنها و تلاش برای شناخت عوامل واگرایی و برنامه ریزی برای کاهش آنها، است لازم و ضروری است.
چنانچه در آیات قرآن کریم اشاره شده هر چه پیوند، توازن و هم افزایی میان این مولفه های بیشتر باشد همگرایی و اتحاد آنان پایدارتر خواهد بود لذا اثر مهم هم افزایی فرهنگی ایجاد و دور ماندن از واگرایی فرهنگی است[21]. قدرت مفهومی کلی است که به خودش تعریف می شود و به معنای توانایی تحصیل هدف است. در واقع هدف اصلی از کسب قدرت، حفظ و ازدیاد آن را می توان دستیابی به اهداف ملی دانست. قدرت، انگیزه یا پدیده ای سیاسی است که از نیروی اراده یا خواست درونی انسانها ناشی می شود و امکان تلاش برای بهتر زیستن را از راه هموار کردن ناهمواریهای محیط در اختیار انسان قرار می دهد. چه بسا حکومت و یا کشورهایی هستند که از مولفه های قدرت برخوردارند اما قدرتمند نیستند پس باید به دنبال عامل و نیرویی دیگر بود بطوریکه بتوان با بهره گیری صحیح از این مولفه ها آنها را به مسیری هدایت کرد که منافع ملی را تامین نموده و منجر به افزایش قدرت ملی شود. پس باید همه پدیده ها و عناصر مربوطه که در راستای حفظ بقاء و بهتر زیستن یک ملت ایفای نقش نمایند، زیر یک چتر جمع شوند که بدون تردید این عامل همگرایی فرهنگی است. البته عکس آن نیز صادق است بطوری که هر چه اختلافات و تفاوتهای فرهنگی میان افراد جامعه بویژه در حوزه هایی همچون امور دینی و اعتقادی، زبان، نژاد، آداب و رسوم و... بیشتر باشد برقراری فرآیند ارتباطی میان اعضاء سخت تر شده، وحدت، همگرایی و ارتقاء قدرت جای خود را به واگرایی، از هم گسیختگی و تضعیف قدرت می دهد. این مساله سیاستی است که عملا کشورهای سلطه طلب جهت تامین مطامع بلند مدت خود، در پیش گرفته اند. آنها خوب می دانند برای پیشبرد هدف خود باید جلوی همگرایی گرفته شده و واگرایی را ترویج دهند. به همین سبب تلاش می کنند هر یک از کشورهای هدف را به نوعی در این مسیر واگرا کنند که اسلام نیز در مقابل این حرکت به شدت واکنش نشان داده و هرگز تسلیم خواسته های ایشان نمی شود[22].
در اینجا می توان اذعان داشت یکی از حوزه های مهمی که همسویی و همگرایی اجزاء و عناصر آن می تواند نتیجه ای مطلوب ایجاد کند حوزه فرهنگ است. یعنی اگر بتوان اعضای جامعه را بر اساس نیازها و وجوه مشترک یعنی باورها، اعتقادات، روشها، آداب و رسوم که تشکیل دهنده ی فرهنگ هستند، در راستای اهداف مشترک، همسو و همگرا نمود می توان به وحدتی حقیقی و قدرتی پایدار رسید و حتی افراد جامعه حاضر هستند از شیرین ترین گوهر مادی که زندگی آنهاست دست بکشند[23]. انجام اعمال عبادی در غالبهای مختلف عددی[24] و عدم جواز ترک فردی آنها در هیچ حالتی همه نشانگر ایجاد باورهای مشترک و نهادینه کردن آنها در اسلام است. علاوه بر وجود این تعالیم، آیات قرآن کریم به ایجاد[25]، تقویت[26]و حفظ[27] وحدت در بین مومنین اشاره و امیرالمومنین علیه السلام برای از بین برنده ی آن مجازات قتل را در نظر گرفته است[28]. مصداق بروز این تعالیم را در انقلاب اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی رحمه الله مشاهده می کنیم.
فرهنگ مبتنی بر اقتصاد یا اقتصاد مبتنی فرهنگ؟!
با توجه به اینکه دین اسلام مبنای فرهنگ یک جامعه ی اسلامی است، این دین و فرهنگ در مورد اقتصاد و معیشت افراد جامعه آموزه هایی بسیار مفیدی دارد که در جای خود به آن اشاره شده است[29]. غیر از احکام و قوانینی که به نوعی خود فرهنگ به شمار می روند، آموزه هایی نیز به طور مستقیم به فرهنگ اقتصادی اشاره دارند. مثلا در کنار اینکه از عدم تلاش در مورد مسائل اقتصادی نهی[30] و به کسب و کار امر شده است[31]، از وابستگی به دنیا و اموال آن نیز نهی شده است[32]. یا چنانچه به طلب حلال امر شده از کسب حرام نهی شده است[33]. یا در مورد خوردن و آشامیدن لزوم تعادل را گوشزد می کند[34]. یا در مورد خرج کردن اموال حلالی که به دست می آوریم عدم افراط و تفریط را تاکید می کند[35].
تمام مواردی که ذکر شد حاکی از تاکید اسلام بر رعایت فرهنگ درست در زمینه ی اقتصاد است. شایان ذکر است که به علت رعایت اختصار از توضیح موارد مذکور اجتناب شد و تنها در صدد این بودیم که دورنمای این بحث از نظر اسلام مشخص شود.
در تعریف تضایف فرهنگی بیان شد که لازم است در مورد هر مسئله ایی عوامل متعددی دست به دست هم بدهند تا تضایف تحقق پیدا کند. در جامعه ای که متشکل از نیروها، طبقات و سازمانهای مختلف است برای تحقق فرهنگِ صحیح لازم است هماهنگی بین اجزاء مختلف آن حاکم باشد تا در نهایت بتوانیم در ابتدا این آموزها را به صورت کاربردی مطرح و در ادامه در جامعه پیاده سازی کنیم. در مورد طریقه ی پیاده سازی و به اصطلاح اجرایی کردن این آموزه ها در جامعه اسلامی برای نمونه می توان به این عبارات اشاره کرد:
الف- وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ[36].
ب- ...وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا * إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِين...[37]
الف- وإنما يؤتى خراب الارض من إعواز أهلها وإنما يعوز أهلها لاشراف أنفس الولاة على الجمع، وسوء ظنهم بالبقاء ، وقلة انتفاعهم بالعبر...[38]
ج- وليكن البيع بيعا سمحا ، بموازين عدل وأسعار لا تجحف بالفريقين من البائع والمبتاع...[39]
د- والعلم حاكم والمال محكوم عليه يا كميل هلك خزان الاموال وهم أحياء ، والعلماء باقون ما بقي الدهر [40].
ه- وليكن نظرك في عمارة الارض أبلغ من نظرك في استجلاب الخراج...[41]
و- إنما الشحيح من منع حق الله وأنفق في غير حق الله عزوجل[42].
ز- وسئل عليه السلام عن البخل: فقال: هو أن يرى الرجل ما أنفقه تلفا وما أمسكه شرفا...[43]
و روایاتی که در باب خرج مال به ناحق وارد شده است که از مصادیق حیف و میل شمرده شده است[44].
عبدالحجت حق جو
فهرست منابع:
- قرآن کریم.
- نهج البلاغه.
- الکشف و البیان عن تفسیر القرآن (نرم افزار جامع التفاسیر مرکز نور).
- تفسیر جوامع الجامع (نرم افزار جامع التفاسیر مرکز نور).
- تفسیر قمی (نرم افزار جامع التفاسیر مرکز نور).
- تفسير مجمع البيان في تفسير القرآن (نرم افزار جامع التفاسیر مرکز نور).
- تفسیر مقاتل بن سلیمان (نرم افزار جامع التفاسیر مرکز نور).
- تفسیر نمونه (نرم افزار جامع التفاسیر مرکز نور).
- عاملی (شهید ثانی)، زین الدین بن علی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة (المحشی – سلطان العلماء)، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول، 1412ق.
- العاملي، مُحمّدْ بن الحسن الحُر (1104ه.ق)، وسائل الشيعة، المحقق ونشر: مؤسّسة آل البيتِ عليهم السلام لإحياء التُّراثِ، الطبعة: الاُولى ـ جمادى الثانية 1409 هـ . ق.، عدد الأجزاء : 30 جزءاً.
- المجلسي، محمد باقر، بحار الأنوار، الناشر : مؤسسة الوفاء - بيروت – لبنان، عدد الأجزاء : 110.
- مصباح یزدی، محمدتقی، اخلاق در قرآن، تحقیق و نگارش: محمد حسین اسکندری، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (قدس سره)، چاپ دوم.
- مکارم شیرازی، ناصر، دائرة المعارف فقه مقارن، تهیه و تنظیم: جمعی از فضلاء، تعداد جلد 2، ناشر: مدرسه امام علی بن ابی طالب علیه السلام، نوبت چاپ اول، سال چاپ: 1427.
[1] Cambridge Advanced learners Dictionary و Longman Dictionary Of Contemporay English ذیل لغت Culture.
[2] همان.
[3] Aryanpour English To Persian To English Dictionary. با كمي دخل و تصرف.
[4] Oxford American Dictionary ذیل لغت Culture. در فرهنگ معین از این امر به تدبیر یا چاره تعبیر شده است.
[5] در تعالیم اسلامی از این واژه به وحدت تعبیر می شود.
[6] Longman Dictionary Of Contemporay English و Oxford American Dictionary و Cambridge Advanced learners Dictionary.
[7] Longman Dictionary Of Contemporay English و Oxford American Dictionary و Cambridge Advanced learners Dictionary با دخل و تصرف و تجمیع هر دو لغت نامه.
[8] Advanced English To Persian And Persian To English Dictionary و Aryanpour English To Persian To English Dictionary..
[9] Aryanpour English To Persian To English Dictionary..
[10] آل عمران/ 72: و گروهى از [عالمانِ] اهل كتاب به پيروان خود گفتند: اول روز به آنچه [از آيات قرآن] بر مؤمنان نازل شده [به مكر و حيله] ايمان آوريد، و در پايان روز كفر ورزيد، شايد [مؤمنان با اين ايمان و انكار شما به ترديد افتند و] از دينشان بازگردند!!
[11] ر.ک: تفسیر قمی، 1، 105 و تفسیر جوامع الجامع، 1، 182 و الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، 3، 91 و... اسم این افراد را هم كعب بن الأشرف، و مالك بن الضيف ذکر کرده اند ر.ک: تفسیر مقاتل بن سلیمان، 1،284.
[12] براي مطالعه در مورد دیدگاه این علماء و کیفیت این دو اثر ر.ک: به تفاسیر ذیل آیه.
[13] اين افراد علی بن ابی حمزه بطائنی، زیاد فندی، عثمان بن عیسی رواسی و احمد بن ابی بشر سرّاج به سرکردگی علی بن ابی حمزه بطائنی هستند.
[14] بقره، 25: وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ...: و كسانى را كه ايمان آوردهاند و كارهاى شايسته انجام دادهاند، مژده ده كه براى آنان بهشتهايى است كه از زيرِ [درختانِ] آن نهرها جارى است بقره، 82: وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ...: و كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند، اهل بهشتاند. و سایر آیاتی که در این زمینه وجود دارد.
[15] نساء، 141: ...لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا: خدا هرگز هيچ راه سلطهاى به سود كافران بر ضد مؤمنان قرار نداده است.
[16] حجرات، 13:... إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ: بىترديد گرامىترين شما نزد خدا پرهيزكارترين شماست.
[17] اعراف، آیات 73 به بعد: وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا: و به سوى قوم ثمود، برادرشان صالح را فرستاديم. برای مطالعه بیشتر ر.ک تفسیر نمونه، 6، 234 و ساير تفاسير ذیل این آیات.
[18] داستان حبیب نجار ذیل آیه ی: یس، 20 تا 27: وَ جَاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعَى قَالَ يَقَوْمِ اتَّبِعُواْ الْمُرْسَلِينَ*اتَّبِعُواْ مَن لَّا يَسَْلُكمُْ أَجْرًا وَ هُم مُّهْتَدُونَ*وَ مَا لىَِ لَا أَعْبُدُ الَّذِى فَطَرَنىِ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ*ءَ أَتخَِّذُ مِن دُونِهِ ءَالِهَةً إِن يُرِدْنِ الرَّحْمَانُ بِضُرٍّ لَّا تُغْنِ عَنىِّ شَفَعَتُهُمْ شَيًْا وَ لَا يُنقِذُونِ*إِنىِّ إِذًا لَّفِى ضَلَالٍ مُّبِينٍ*إِنىِّ ءَامَنتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ*قِيلَ ادْخُلِ الجَْنَّةَ قَالَ يَالَيْتَ قَوْمِى يَعْلَمُونَ* بِمَا غَفَرَ لىِ رَبىِّ وَ جَعَلَنىِ مِنَ الْمُكْرَمِين*: و از دورترين نقطه شهر مردى شتابان آمد، گفت: اى قوم من! از اين فرستادگان [خدا] پيروى كنيد،* از كسانى پيروى كنيد كه پاداشى از شما نمىخواهند و آنان راه يافتهاند،*و مرا چيست كه [از روى يقين] كسى را نپرستم كه مرا آفريده و به سوى او بازگردانده مىشويد؟*آيا به جاى او معبودانى را برگزينم كه اگر [خداى] رحمان براى من آسيب وگزندى بخواهد نه شفاعتشان چيزى را از من دفع مىكند و نه مىتوانند نجاتم دهند؟!*اگر چنين كنم، بىترديد در گمراهى آشكار خواهم بود.* [اى رسولان!] بىترديد به پروردگار شما ايمان آوردهام بنابراين از من بشنويد.* [سرانجام به دست آن مشركان شهيد شد، و به او] گفته شد: به بهشت درآى. گفت: اى كاش قوم من معرفت و آگاهى داشتند،*به اينكه پروردگارم مرا آمرزيد و از كرامت يافتگان قرارم داد.* برای مطالعه بیشتر ر.ک: مجمع البيان في تفسير القرآن، 8، 655 و سایر تفاسیر ذیل این آیات.
[19] هر مکان و علامتی که برای عبادت باشد و انسان را به یاد خدا می اندازد، جزء شعایر اسلامی و دینی محسوب می شود. ر.ک: الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة (المحشی – سلطان العلماء)، ج 1، ص 217: ...سمي ذلك شعارا لأنه علامة عليه...
[20] علاوه بر اینکه این احکام و مسائل به دلیل حکمت الهی دایرمدار مفسده و مصلحت است، اثبات این ادعا با توجه به وقایع خارجی به راحتی قابل اثبات است. برای مطالعه بیشتر ر.ک: اخلاق در قرآن، 1، 106 و همان، 3، 354 و دائرة المعارف فقه مقارن، 1، 75 و 386 تا 418.
[21] آل عمران، 103: وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا: و همگى به ريسمان خدا [قرآن و اهل بيت عليهم السلام] چنگ زنيد، و پراكنده و گروه گروه نشويد و نعمت خدا را بر خود ياد كنيد آن گاه كه [پيش از بعثت پيامبر و نزول قرآن] با يكديگر دشمن بوديد، پس ميان دلهاى شما پيوند و الفت برقرار كرد، در نتيجه به رحمت و لطف او با هم برادر شديد، و بر لب گودالى از آتش بوديد، ولى شما را از آن نجات داد.
[22] کافرون، 1 تا 6: قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ* لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ* وَلَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ* وَلَا أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدْتُمْ* وَلَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ* لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ*: بگو: اى كافران!* آنچه را شما مىپرستيد، من نمىپرستم،* و نه شما آنچه را من مىپرستم، مىپرستيد،* و نه من آنچه را شما پرستيدهايد، مىپرستم،* و نه شما آنچه را كه من مىپرستم، مىپرستيد.* دين شما براى خودتان، و دين من براى خودم.*
[23] وقتي مسلماني طبق این آیه توبه، 52: قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ: بگو: آيا درباره ما جز يكى از دو نيكى [پيروزى يا شهادت] را انتظار مىبريد؟ معتقد به حسن عاقبت خود در شهادت یا ممات شد، و طبق این آیه صف، 4: إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ: خدا كسانى را دوست دارد كه صفزده در راه او جهاد مىكنند [و از ثابت قدمى] گويى بنايى پولادين و استوارند. شهيد راه خدا محبوب خدا شمرده شد از تقدیم جان خود ابایی ندارد.
[24] مثل تحقق نماز جماعت از دو نفر و بالاتر از آن.
[25] شوری، 13: ...أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ: دين را برپا داريد و در آن فرقه فرقه و گروه گروه نشويد.
[26] توبه، 60: إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ: صدقات، فقط ويژه نيازمندان و تهيدستان [زمينگير] و كارگزاران [جمع و پخش آن] و آنانكه بايد دلهايشان را [براى تمايل به اسلام] به دست آورده شود.
[27] طه، 94: ...إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرَائِيلَ: من ترسيدم كه بگويى: ميان بنىاسرائيل تفرقه و جدايى انداختى.
[28] نهج البلاغه/ خطبه 127: ...وَ إِيَّاكُمْ وَالْفُرْقَةَ...ألا مَنْ دَعا إِلى هذَا الشِّعارِ فَاقْتُلُوهُ وَ لَوْ كانَ تَحْتَ عِمامَتِي هَذِهِ...
[29] در فقه ابوابی مثل: زکات، خمس، بیع، اجاره و... به بحث در مورد مسائل مالی و اقتصادی پرداخته است.
[30] وسايل الشيعه، 17، 60: لا تكسلوا في طلب معائشكم.
[31] بحارالانوار، 100، 9: طلب الحلال فريضة على كل مسلم ومسلمة.
[32] منافقون، 9: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّه: اى مؤمنان! مبادا اموال و فرزندانتان شما را از ياد خدا غافل كنند.
[33] آل عمران، 130: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا الرِّبَا أَضْعَافًا مُضَاعَفَةً: اى اهل ايمان! ربا را كه سودهاى چند برابر است نخوريد.
[34] اعراف، 31: ...كُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ: بخوريد و بياشاميد و اسراف نكنيد زيرا خدا اسراف كنندگان را دوست ندارد.
[35] اسراء، 29: وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ: و دستت را [چون بخيلان به نشانه اينكه قدرت انفاق چيزى را به تهيدستان ندارى] برگردنت بسته مدار و [آن چنان هم در انفاق] دست و دل باز مباش [كه چيزى براى معاش خودت باقى نماند].
[36] توبه، 34: كسانى را كه طلا و نقره مىاندوزند و آن را در راه خدا هزينه نمىكنند، به عذاب دردناكى مژده ده.
[37] اسرا، 26 و 27: هيچگونه اسراف و ولخرجى مكن * بىترديد اسراف كنندگان و ولخرجان، برادران شياطيناند.
[38] نهج البلاغه، نامه 53.
[39] نهج البلاغه، نامه 53.
[40] نهج البلاغه، حکمت 147.
[41] نهج البلاغه، نامه 53.
[42] بحارالانوار، ج70، ص 305 به نقل از معانی الاخبار.
[43] بحارالانوار، ج 75، ص 113.
[44] ر.ک: بحار الأنوار، ج 93، ص 163: باب مصارف الانفاق والنهى عن التبذير فيه.